دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان

دوست داشتن به تعــــداد دفعات گفـــــتن نیست !
حسی است ؛
که باید بــــــی کلام هم لمــــــس شود …

 

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...

به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاککه من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک      چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک  سری به خاک فرو برده ام به داغ جگر بدان امید که آلاله بردمم از خاک چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری که ساز من همه راه عراق میزد و راک به ساقیان طرب گو که خواجه فرمایي اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک   دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...ادامه مطلب

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...

با سلام خدمت دوستان عزيز

روزها ميگذره و دعواهاي ما شديدتر ميشه روزهاي بديه نه حالو حوصله ندارم چون

دعواهامون زياد شده وقت تايپ كردن سارا ميگه كه تو بايد چند خطي جواب بدي

نه چند كلمه اي ميگه شوق نداري اخه از كجا ميدوني. هركسي يه جوري

شوقش مشخص ميشه همه مثله هم نيستن موندم چيكار كنمممممممم 

ساااااررررراااااا بفهممممم من دووووستت دااارم و عااااشقتممممممممممممم

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...

عادت كردم به همين خنده زيبات 

عادت كردم اي. جان 

عادت كردم به اروم بودن چشمات اي جان

پر از حس  خوشبختي

با تو اسون ميشه سختي

با تو اروم ميشه قلبم

چه خوبه همدم هستي

ديووونم ديوووونتم به خدا 

همراااامي

دوستت دارم عشقمممممممممممم

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...

با عرض سلام خدمت دوستان عزيز

اين وبلاگ قبلا هم فعال بود ولي با اشتباه مدير بلاگفا پاك شد

و هرچه ايميل داديم خدمت ايشون جوابي دريافت نكرديم كه چرا پاك شده 

به هر حال بازم تصميم به ساخته ان گرفتم

با تشكر از شما دوستان 

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...

اره اونجا بوديم كه با سارا هي پست ميزاشتيم تو وبلاگ كه مدير الكي پاك كرد وبلاگمونو بعد ازون يسري روزهاي بدو پشت سر گذاشتم  كه روز عاشورا دوست سارا فوت كرد و در حال عصبانيت بود كه بهش پيام دادم  و جواب داد و يسري پيام فرستاديم كه من ترسيدم و رفتم بهش دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...ادامه مطلب

وقتي برگشت خيلي ازم دلخور بود خيلي حتي فكرشوهم نميشه كرد ولي بازم چون خيلي خوب بود

و مهربون بود يمقدار منو بخشيد و بازهم شروع كرديم كه فرداش وقتي زنگ زدم گفت

يسري برنامه تو دفترچه يادداشتتش نوشته بايد انجام بديم كه رابطمون بهتر شه 

خخخخخخ

كه برنامه ها رو گفت يسرياشو كه هروز بايد باهم تلفني حرف بزنيم

در روز يه تعداد اس ام اس باشه تلگرام باشه و غيره 

كه ماهم باهم يمقدار انجام داديم كه گذشت 

و شبا حاله سارا بدتر ميشد و عصباني و ناراحت بود

دوست داشتن تو يا خوشحالي شيطان...